«مطالعه هدفمند» که باعث رشد من و تمرکز ذهن من بشود و این فقط از طریق مطالعه کتاب حاصل میشود. حتی مطالب روزنامه هم سطحی و پراکنده است و جای مطالعه کتاب را نمیگیرد. کتاب عمق دارد و من نیز عمق پیدا میکنم، کتاب نظم منطقی و تمرکز بر یک موضوع دارد؛ پس ذهن من هم منظم میشود.
موافق هستید کمی به آمار بپردازیم؟ مرجع رسمی و آمار دقیقی درباره سرانه مطالعه غیردرسی در جهان و ایران وجود ندارد؛ چراکه شاخصها و روشهای پیمایش متفاوت است. در جهان سالها کشور «ژاپن» را با سرانه 90 دقیقه در روز بهعنوان کشور اول در بحث مطالعه معرفی میکردند؛ اما تحقیق جدیدتری کشور کوچک «فنلاند» را رتبه اول و ژاپن را با سرانه 17 دقیقه مطالعه در روز در رتبه 15 دنیا قرار میدهد؛ چراکه آمار بالای مطالعه کشور ژاپن مربوط به گوشدادن به «کتاب صوتی» بوده است.
باز هم تحقیق دیگری «هند» را کشور اول، «تایلند» را دوم، «چین» را کشور سوم و بالاخره «ژاپن» را به عنوان کشور بیستوهشتم معرفی میکند! به نظرتان در ایران سرانه مطالعه غیردرسی چند دقیقه در روز است؟ آمار و رقم دقیقی وجود ندارد.
زمانی 2 دقیقه در روز اعلام شده بود، سپس 8 دقیقه، بعد 15 دقیقه، 20 دقیقه و حالا بیش از یکساعت در روز (۷۶ دقیقه) مطرح میشود. به نظر میرسد امیدوارکننده باشد؛ موافقید؟
اما این آمار فریبنده و شامل مطالعه اینترنت و شبکههای اجتماعی است! اگر مطالعه واقعی را فقط مطالعه «کتاب» در نظر بگیرید، آن وقت زمان مطالعه هر ایرانی ۱۵دقیقه و ۳۶ثانیه خواهد بود؛ آماری که آنچنان که باید نمیتواند افتخارآمیز باشد و نیازمند بهبود و ارائه راهکار مناسب برای افزایش آن است.

از این میزان 6 دقیقه و ۲۲ ثانیه نیز به مطالعه قرآن و کتابهای ادعیه اختصاص دارد؛ پس در نهایت میتوان گفت که میزان مطالعه روزانه هر ایرانی ۹دقیقه و ۱۴ثانیه است. تبصره: قرآن و نهجالبلاغه و کتب ادعیه اگر با تفکر و آموختن همراه شود، جزو مطالعه محسوب میشود؛ اما اگر صرف روخوانی باشد جزو مطالعه نیست.
مطابق آمار نهاد کتابخانههای عمومی کشور، تعداد 3میلیون نفر در ایران عضو کتابخانههای عمومی هستند؛ این درحالی است که بیش از 72میلیون نفر در ایران کاربر اینترنت و 42میلیون نفر عضو شبکههای اجتماعی موبایلی هستند. مطابق آمار در کشورهای صنعتی غربی 30 تا 40درصد مردمشان عضو کتابخانهها هستند که کشور ایران با این رقم فاصله دارد؛ همچنین در ایران کتابخانههای تخصصی در ارائه خدمات، شرایط سختی برای عضوگیری و امانتدادن کتاب دارند.

یک سؤال تکاندهنده!
اگر در یک فرض محال، انسانی از هشتسالگی که خواندن یاد گرفته است تا زمانی که 68سال دارد، روزانه یک جلد کتاب بخواند… فکر میکنید درنهایت چندجلد کتاب تا آخر عمر خود خوانده است؟ سعی کنید در ماشینحساب خود به جواب برسید. در فرض محال فوق، یک انسان درنهایت میتواند کمتر از 22هزار جلد کتاب تا آخر عمر خود بخواند؛ این درحالی است که کتابخانه ملی ایران 3میلیون جلد کتاب و کتابخانه ملی کنگره آمریکا بیش از 30میلیون جلد کتاب دارد!
به راستی دنیا چقدر بزرگ و ما انسانها چقدر کوچک هستیم! البته همه کتابها ارزش خواندن ندارند و خیلی از موضوعات هم تکراری هستند؛ اما باز فهم فاصله این دوعدد، دود از سر آدم بلند میکند!
یک سؤال تکاندهنده دیگر!
به نظر شما چه کسی احتمال بیشتری دارد که کتاب «نهجالبلاغه» و «تفسیر قرآن» را بخواند؟ الف: فرد مذهبی غیراهل مطالعه یا ب: غیرمذهبی اهل مطالعه؟
پاسخ ما: فرد غیرمذهبی اهل مطالعه که کتابهای زیادی خوانده است، در مقطعی از برنامه مطالعاتی خود بالاخره به سراغ نهجالبلاغه هم خواهد رفت و جرعهای از این دریای بیکران را خواهد نوشید؛ اما چقدر رفیق مذهبی غیراهل مطالعه سراغ داریم که شاید تا آخر عمر خود سراغ نهجالبلاغه و تفسیر قرآن نروند!

آقا اجازه! اصلا چه نیازی به مطالعه کتاب داریم؟
آیا شبکههای اجتماعی و تلویزیون و… صلاحیت ندارند جای کتاب را اشغال کنند؟!
پاسخ به این سؤال نیاز به «سواد رسانه» و بحث «فلسفه رسانه» دارد که به توضیح تفصیلی آن میپردازیم.
هر رسانه دارای یک ذات است که نمیتوان آن را گرفت اما متوجه ذات آن نبود؛ به طور مثال «سینما» و «تلویزیون» خیلی شبیه هستند؛ اما در اصل دارای ذات متفاوتی هستند. سینما همه ابعاد را بزرگ میکند و به سوژه ابهت میدهد؛ ولی تلویزیون ابعاد را کوچک میکند و موجب تحقیر سوژه میشود. تماشای سینما آدابی دارد که باعث تأثیرگذاری بیشتر معنا میشود: لباس رسمی پوشیدهای، از قبل برنامهریزی و بلیت تهیه کردهای، در سالن تاریکی در سکوت در کنار دیگران نشستهای و فیلم را تماشا میکنی؛ اما در تماشای تلویزیون با لباس راحتی داخل منزل به سراغ یخچال میروی، با تلفن صحبت میکنی، برای خود چای میریزی و تخمه میخوری و از این کانال به آن کانال میروی و درنتیجه تأثیر پیام کمتر میشود.

رادیو و تلویزیون هم دارای ذات متفاوتی هستند
همانطور که گفتیم، تلویزیون سوژه را کوچک و تحقیر میکند و بیشتر رسانه سرگرمکننده است که در آن نمیشود خیلی حرف جدی زد؛ اما رادیو به صدای گوینده ابهت میدهد و برای سخنرانی یا مطالب آموزشی مناسبتر است. معروف است که «هیتلر» در جنگ جهانی دوم از سینما و رادیو به کمک وزیر تبلیغات نابغهاش «گوبلز» به خوبی استفاده میکرد و افکار عمومی را در دست میگرفت؛ اما آن زمان هنوز تلویزیون به عرصه نیامده بود؛ وگرنه همان سخنرانیهای آتشین در تلویزیون جلوه تمسخرآمیزی پیدا میکرد.
«مارشال مک لوهان» رادیو را رسانه گرم مینامد که میتوان همزمان با آن به کار دیگری هم مشغول شد؛ اما تلویزیون را رسانه سرد مینامد که تمام توجه تو را طلب میکند و نمیشود کار همزمان با آن انجام داد. تمرکز ذهن در رادیو بیشتر است؛ اما در تلویزیون انبوهی از نور و صدا و تصویر و اطلاعات پراکنده وارد مغز تو میشود که درنتیجه باعث عدم تمرکز ذهن است.

«تلویزیون» و «شبکههای اجتماعی» از یک لحاظ شبیه همدیگر هستند
هردو اطلاعات انبوه و مطالب پراکنده زیادی به ذهن مخاطب وارد میکنند که اصطلاحا موجب «اضافه بار اطلاعات» و عدم تمرکز ذهن میشوند. عدم تمرکز ذهن یکی از مشکلات اساسی بشر مدرن امروز است. دانشآموزان در کلاس اینپا و آنپا میشوند (من در میان جمع و دلم جای دیگر است). در نماز هم گاهی حضور قلب نداریم. امروز تمرینهای زیادی برای تمرکز ذهن میدهند؛ اما متوجه ریشه مشکل نیستند.
اشتباه نشود؛ ما طرفدار مطالعه هستیم؛ اما «مطالعه هدفمند» که باعث رشد من و تمرکز ذهن من بشود و این فقط از طریق مطالعه کتاب حاصل میشود. حتی مطالب روزنامه هم سطحی و پراکنده است و جای مطالعه کتاب را نمیگیرد. کتاب عمق دارد و من نیز عمق پیدا میکنم، کتاب نظم منطقی و تمرکز بر یک موضوع دارد؛ پس ذهن من هم منظم میشود.

آیا میدانید که…؟
آیا میدانید: عمر درخت گردو چندسال است؟
آیا میدانید: 15دقیقه غواصی در آب معادل چندکیلوکالری انرژی است؟
آیا میدانید: چگونه لکه چسب را از لباس خود پاک کنید؟
واقعیت این است که همه این مطالب «دانستنیها» و «آیا میدانیدها» اطلاعات عمومی پراکنده و بهدردنخور هستند و فقط به درد مسابقات و حلکردن جدول کلمات متقاطع میخورد! در حدیث نبوی میخوانیم که: «اللّهم إنّى أعوذُ بكَ مِن عِلمٍ لا يَنفَع»؛ خداوندا، به تو پناه میبرم از علمی که نفع نبخشد.
واقعیت این است که من بچه کشاورز و باغبان نیستم، تا آخر عمر خود هم غواصی نخواهم کرد، هر موقع لکه چسب هم روی لباسم ریخت همان موقع در اینترنت راهحل رفع آن را جستوجو خواهم کرد! پس اطلاعات فوق برای من غیرمفید و علم غیرنافع است.
شاید بپرسید: اگر زیاد کتاب بخوانم چه اتفاقی برای من میافتد؟
اگر کتاب نخوانم چطور؟
بگذارید یک کتاب را با همدیگر مرور کنیم، شاید به فهم تازهای برسیم. کتاب «1984» اثر جرج اورول در دهه 40 میلادی نوشته شد و درواقع سعی میکند آینده زمان خود را پیشگویی کند. جرج اورول را در ایران بیشتر با کتاب «قلعه حیوانات» میشناسند. فارغ از اینکه پیشگویی اورول در اینجا محقق شد یا محقق نشد، به نکتهای از این کتاب میپردازیم. در کتاب 1984 دیکتاتوری مخوفِ برادر بزرگ (big brother) تمام دنیا را گرفته است. حکومت پلیسی، شکنجه و سانسور برقرار است. کسی حق ندارد عاشق شود، فکر کند، حرف بزند و حتی کتاب بخواند!
در چنین دنیایی حکومت بهدنبال اختراع زبانی است که تمام روزنامهها و کتابها با آن نوشته شود و در مدارس این زبان تدریس شود! ویژگی این زبان جدید این است که لغات و دستور زبان آن بسیار کم است؛ مثلا فرقی بین صفت تفضیلی با صفت عالی وجود ندارد و برخی از لغات هم اصلا وجود ندارد؛ بهطور مثال لغت «آزادی» در این زبان نیست. به نظر شما اگر در یک زبان لغت «آزادی» وجود نداشته باشد چه اتفاقی میافتد؟
درست است؛ آن وقت دیگر کسی نمیتواند به آزادی فکر کند! شاید زبان فارسی دوران دبیرستان را به خاطر داشته باشید که میگفت: «زبان وسیله اندیشیدن است!»
من امروز بهتر معنی این جمله را درک میکنم. تصور کنید که صبح از خواب بیدار شده باشید و خدای نکرده بر اثر یک بیماری یا بر اثر یک ضربه مغزی تمام لغات داخل ذهنتان از سرتان پریده باشد! چه اتفاقی میافتد؟ حتی نمیتوانید از جای خود تکان بخورید. حتی نمیتوانید برای 10 ساعت آینده روز خود برنامهریزی کنید؛ چراکه تمام آنچه ما میاندیشیم و برای آن برنامهریزی میکنیم با لغات و زبان انجام میشود. بدون لغات و زبان شايد فقط بتوانيد بهطور غريزی مانند حیوانات آب و غذا بخورید، نه بیشتر!
فهمیدید ماجرای کتاب 1984 از چه قرار بود؟
حالا بیایید «مهندسی معکوس» انجام دهیم: اگر کسی واژگان و دایره لغات ذهنش خیلی بیشتر از دیگران باشد چه اتفاقی میافتد؟ بله، این فرد بهتر از دیگران میتواند فکر و برنامهریزی کند و چیزهایی را از دنیا میفهمد که دیگران قادر به فهم و درک آن نیستند.
بگذارید مثالی بزنم؛ لطفا به این واژه فکر کنید: «مرکانتیلیسم»
چه شد؟ آیا توانستید فکر کنید؟ پاسخ منفی است؛ زیرا این واژه در دایره مفاهیم ذهن شما وجود ندارد. حالا اگر برایتان شرح دهم و ترجمه کنم بهتر میتوانید به آن فکر کنید. مرکانتیلیسم نوعی مکتب اقتصادی سودگرایی است که هرچه برای آن سود مالی داشته باشد را مفید و غیر آن را غیرمفید میداند. حالا دیگر میتوانید به این مفهوم فکر کنید.
کسی که «جریانشناسی» و «ایسمشناسی» بلد است، در مقایسه با شخص دیگری که مکاتب را نمیشناسد چه تفاوتی با هم دارند و چگونه به هستی و پدیدهها مینگرند؟ مثلا کسی که فمینیسم یا امپریالیسم فرهنگی یا بازنمایی و دروازهبانی خبر را میشناسد، چگونه به سینما و انیمیشن و اخبار نگاه میکند؟ چرا یکنفر در نقد فیلم تواناتر و دیگری فقط به چشم سرگرمی به رسانهها مینگرد؟
حالا به من بگویید خواندن کتاب چه سودی دارد؟
آری، این کتاب و مطالعه زیاد است که دایره معانی ذهن ما را افزایش میدهد و به هستیشناسی و معرفت جدید نائل میشویم. توجه کنید که در مدل ارتباطات انسانی، معنی در واژگان نیست، بلکه معنی فقط در ذهن فرستنده و گیرنده است. باید دایره واژگان و مفاهیم ذهن را با مطالعه زیاد کنیم تا فراگرد ارتباطات بهتر شکل بگیرد.

توطئه جهانی
زبان جهانی «اسپرانتو» یکی از زبانهای ابداعی جدید است که توسط فردی یهودی به دنیا معرفی شد و توصیه شد که به عنوان زبان بین المللی پذیرفته شود چراکه واژگان این زبان کم و یادگیری آن بسیار آسان است. این زبان طرفداران و منتقدین خاص خود را دارد. به نظر شما چه نقد جدی میتوان به این زبان وارد کرد و آیا پشت پردهای در معرفی و حمایت از این زبان وجود دارد؟!

یک فیلم و نظریه زبان پنهان ذهن
در فیلم «ورود» (Arrival-2016) شاهد فرود آمدن ناگهانی دوازده سفینه فضایی ناشناخته و آدم فضاییهای ساکن آن در نقاط مختلف جهان هستیم. جوّی پر از وحشت و ترس و ابهام بر دنیا حاکم میشود به طوری که ارتشهای دنیا به دنبال حمله نظامی به این سفینهها هستند. اما یک زبان شناس ارتش ایالات متحده موفق میشود زبان این میهمانان ناخوانده را کشف کند و متوجه شود این فضاییها به دنبال یک هشدار در آینده برای جلوگیری از نابودی انسانها به زمین آمدهاند. درحقیقت زبان این فضاییها از لحاظ خط و دستور زبان شبیه یک دایره است و از هرجا شروع شود به همان جا ختم میشود.
شبیه واژگانی در زبان فارسی مانند «گرگ»، «دزد»، «درد» و… با وسعت بسیار گستردهتر. در نهایت این زبان شناس علاوه بر اینکه در یک فضای درام از جنگ احتمالی جلوگیری میکند، توانایی دیدن آینده را هم پیدا میکند. این فیلم اشاره به نظریه «ساپیر-وورف» در زبان شناسی دارد که میگوید چگونه زبانی که با آن صحبت میکنیم در ساختار اندیشیدن و فهم ما از عالم اثر میگذارد. چگونه زبان فارسی و ایتالیایی شاعرانه، زبان آلمانی خشک و فلسفی، زبان فرانسوی مناسب برای ساخت مکاتب، زبان عربی عمیق و… و درنهایت مجدد به این جمله میرسیم که: زبان وسیله اندیشیدن است.

حالا که اهمیت مطالعه را فهمیدیم چه راهکارهایی برای ترویج کتاب و مطالعه پیشنهاد میدهید؟ در ادامه به برخی راهکارها اشاره شده است.
1- علاقه به خواندن از کودکی در انسان شکل میگیرد. بهتر است روی کودکان خود سرمایهگذاری کنیم و شوق خواندن را در آنها افزایش دهیم. پدر و مادر حتما برای فرزند کتاب بخوانند. الحمدلله کتابهای کودک خوب و فراوانی هم در بازار موجود است که سلیقههای مختلف را شامل میشود. کتابهای ضدآب مخصوص حمام ایده خوبی برای همیشه در کنار کتاببودن است.
2- سبک زندگی همراه با کتاب داشته باشیم. در خانه ساعت و زنگی مخصوص کتاب داشته باشیم و همه اعضای خانواده موظف هستند در آن ساعت به مطالعه مشغول شوند.
3- کتاب همیشه در دسترس باشد. تولید کتابهای قطع جیبی (قطع پالتویی) همانند ایده «کتاب مترو».همیشه همراه خود کتاب داشته باشیم که در وقتهای مرده بتوانیم بهترین استفاده را بکنیم؛ در اتوبوس، در نوبت پزشک، در صف آرایشگاه و…
4- طرح کتاب در گردش
ایده جا گذاشتن کتاب مطالعهشده بر روی نیمکت پارک ایدهای رایج در برخی از کشورهاست. به طور بومی میتوان در ایران از ایده از «وقف کتاب در گردش» استفاده کرد. به این شکل که ابتدای کتاب وقفنامهای نوشته شود که پس از مطالعه در اختیار دیگران قرار دهید.
5- استفاده از ظرفیت کتاب صوتی و دیجیتال
در ایران نیز ایده کتاب گویا با استقبال خوبی روبهرو شده است و حتی برخی درصدد هستند که با صدای خود به گویا کردن بهترین آثار ادبیات جهان بپردازند.

6- ایدههای خلاقانه مانند انجمن کتابخواران!
از آنجا که خیلیها از رقابت لذت میبرند میتوان انجمنهایی را تعریف کرد که در آن افراد به رقابت و رکوردزدن در کتاب خواندن بپردازند و امتیاز خود را به رخ بکشند.
7- نذر کتاب و هدیهدادن کتابهای خوب
به جای نذرها و هدیههای پولی، نذرهای فرهنگی را ترویج کنیم و به مناسبتهای مختلف به همدیگر کتاب هدیه دهیم. میتوانیم از نمایشگاههای فصلی، کتابهای خوب را با تخفیف خرید و در زمان مناسب هدیه داد.
8- الگوگیری از بزرگان و افراد موفق
رهبر معظم انقلاب اسلامی در خاطرات خود میگوید: «یک دوره کتاب هشتجلدی را در رفتوآمدهای اتوبوسی در تهران خواندم.»
9- برگزاری مسابقههای کتابخوانی و اهدای جوایز
10- بازدید از نمایشگاههای کتاب
11- ارتقای کیفیت چاپ کتاب

ارائه کارهای جذاب و متنوع، با نگارش، صفحهآرایی، ویراستاری و طرحجلدهای جدید و حرفهای. در این زمینه ذائقهشناسی مخاطب و نسل جدید باید صورت گیرد. قیمت کتاب نیز با دریافت رایانه دولتی نباید از حدی فراتر رود که مخاطب آن را گران تصور کند.
12- جشن امضای کتاب با حضور نویسنده
13- ایجاد کتابخانههای کوچک یا سیار در همه جا
برای مساجد، امامزادهها، شهربازیها، بیمارستانها، هتلها، کافهها، تالارها، منازل، لابی مجتمعهای آپارتمانی و همه جا میتوان کتابخانههای کوچک تهیه کرد تا کتاب همیشه در دسترس باشد.
14- تقویت مهارت تندخوانی و درک مطلب
گاهی مشکل افراد در مطالعه کندخوانی است که موجب بیرغبتی به ادامه متن میشود. «مطالعه» نیز مانند «تفکر» یک مهارت است که نیاز به آموزش دارد.
15- معرفی سایتها و اپلیکیشنهای مفید و فعال در حوزه کتاب
16- استفاده از ظرفیت سینما و سایر رسانهها
کتاب آن قدر مهم بود که در سینما نیز پایش باز شد. توصیه میشود در حد توان چند فیلم پیش رو را حتما ببینید تا با مطالب و مفاهیم بیشتری در حوزه کتاب آشنا شوید. قطعا فرصت کافی برای مطرحکردن مفاهیم این فیلمها در این مقال مجمل فراهم نیست. فیلمهایی مانند «کتاب الای»، «راز کلز»، «فارنهایت 451»، «کتاب قانون»، سریال «کتابفروشی هدهد» و… .